سر درآوردن از دنیای نقاشی بچهها
سر درآوردن از دنیای نقاشی بچهها
سر درآوردن از دنیای نقاشی بچهها
آن خطخطیهای اولیه به مرور زمان، معنا و مفهوم بیشتری پیدا میکنند و در حدود سه سالگی، دیگر خطنگاری کودک فقط برای لذت بردن از حرکت یا فشار مداد روی کاغذ نیست، بلکه او سعی میکند با ترسیم تصاویر، احساسات درونیاش را متناسب با تجربههای زندگی کوتاهمدتش بروز دهد. از پنج شش سالگی به بعد، کودک قدرت و توجه بیشتری برای نظارت بر واقعیات بیرونی پیدا میکند و چون لغات بیشتری آموخته، بهتر از قبل میتواند اختلاف اشیا را با هم درک کند. او در این دوران، فقط جنبههایی از اشیا را ترسیم میکند که خودش شناخته، و نه آنچه در ظاهر میبیند. بنابراین نقاشی در این دوران، ترسیمی است از چیزهایی که برایش مهماند، حتی اگر در واقعیت قابل رویت نباشند.
وقتی پای ارتباط نقاشی و خلاقیت بچهها به میان میآید، علیمحمد جزایری، مدرس آموزش هنر به کودکان، میگوید: «منحنی خلاقیت تا 9 سالگی سیر صعودی دارد و بعد از آن، سیر نزولی.» او انضباط حاکم بر مدرسه، فرایند بلوغ بچهها، توجه به جنس مخالف و یادگیری روشهای جدید برای بروز احساسات و ذهنیات را از مهمترین دلایل کاهش منحنی خلاقیت کودکان بیان میکند و میگوید: «به همین دلیل، نقاشی یک جوان 18 ساله از یک شیء مانند درخت، تا حدود زیادی شبیه آخرین نقاشیهای او از همان شیء در سن 12 تا 13 سالگی است.» نقاشی بچهها از محتوا تا عمق همه نقاشیها دارای عمق و محتوا هستند. محتوا همان موضوع نقاشی است که میتواند آدم، درخت و. . . باشد و عمق، آن مفهومی است که از نقاشی به ذهن میرسد؛ مثلاً، یک آدم خوشحال یا غمگین یا عصبانی. دکتر سهامی، فوقتخصص روانپزشکی اطفال، معتقد است تصویری که کودکان از خودشان میکشند، با تصویری که آنها از خودشان در ذهن دارند، ارتباط مستقیم دارد. او میگوید: «دختربچههایی که همیشه در خانواده، از آنها تعریف و تمجید میشود، معمولاً تصویر خودشان را زیبا و با لباسهای پفدار میکشند و این خیلی خوب است که بچهها خودشان را دوست داشته باشند.»
نقاشی کودکان برای روانپزشکان اطفال آنقدر مهم است که گاهی آنها از همین نقاشیها به عنوان یکی تست تشخیصی استفاده میکنند. دکتر سهامی در خصوص این تست میگوید: «ما معمولاً با نقاشی، یک شکل نیمهکاره میکشیم و از کودک میخواهیم آن را ادامه بدهد؛ بچههایی که آن را خوب و قشنگ ادامه میدهند، معمولاً بچههای خوشحال و شادی هستند ولی کودکانی که شکل را تبدیل به یک نقاشی زشت و ترسناک میکنند، معمولاً از وحشتهای مستقیم یا غیر مستقیم رنج میبرند.» اصول تفسیر نقاشی کودکان روانشناسان معتقدند در تمام اجزای نقاشی کودکان، از رنگها گرفته تا خطوط و اندازهها، رازی نهفته است. آنها به عنوان مثال، دقت بیش از حد بچهها را به هنگام نقاشی یا تلاش فوقالعادهشان را برای اینکه هر چیزی سرجای خودش ترسیم شود، نشانهای از استعداد ابتلا به وسواس میدانند. البته چیزی که قبل از تفسیر نقاشیهای کودکان باید در نظر گرفت، توجه به شرایط و امکانات در دسترس آنها است. نمیشود از یک کودک با امکانات محدودتر و در شرایط دشوارتر همان انتظاری را داشت که از کودک دیگری با امکانات بیشتر و محدودیتهای کمتر. اما به هر حال، اصول مشخصی در تفسیر نقاشی کودکان وجود دارد؛ مثلاً گفته میشود که خطوط نقاشی کودک، به تنهایی و بدون وابستگی به محتوای اثر، میتواند بازتاب حالتهای روحی و فکری او باشد؛ به نحوی که خطوط باز و بلند از راحتی و خوشحالی آنها حکایت میکند و در مقابل، خطوط فشرده و کوتاه حاکی از ضعف عصبی آنها است و خطوط کوتاه و ناپیوستهای که احساس میشود کودک در کشیدن آنها دچار تردید شده یا از کشیدن آنها منع شده، نشانه خجالتی بودن او است.
فضای نقاشی هم یکی دیگر از ارکان نقاشی است که نشاندهنده نحوه ارتباط و شیوه واکنش نشان دادن کودک به محیط اطراف است. بچههای خجالتی و کم رو که اعتماد به نفس پایینتری دارند، معمولاً ترجیح میدهند در یک کاغذ کوچک یا در گوشه صفحه یا در قسمت محدودی از فضای صفحه نقاشی بکشند. کودکان غمگین و گوشهگیر معمولاً نقاشیهایشان را متمایل به سمت چپ کاغذ میکشند و بچههایی که خطخطیهایشان را در مرکز کاغذ قرار میدهند، معمولاً بر احساساتشان توجه و تمرکز بیشتری دارند. در بیشتر موارد، اولین کسی که کودک در نقاشیهایش شکل او را میکشد، مهمترین فرد از لحاظ عشق و علاقه یا ترس و دلهره در زندگی او است. شکل اول، معمولاً همان کسی است که ذهن کودک را بیشتر از دیگران به خود مشغول کرده است. بچهها این شکل را با دقت زیاد و رعایت جزئیات بیشتری ترسیم میکنند و برعکس، کماهمیتترین فرد برای کودک، یا اصلاً نقاشی نمیشود یا کوچکتر و دورتر از همه و با کمترین جزئیات ممکن نقاشی میشود. اگر کودک، تصویر خودش را در نقاشیهای خانوادگی نکشد، این امر نشانه عدم احساس راحتی او در خانواده است. دکتر سهامی درباره اهمیت توجه به جزئیاتی از این قبیل میگوید: «چیزی که من در نقاشی کودکان به آن توجه میکنم، همین جزئیات است؛ چون جزئیات نشانه هوش است و بچههایی که جزئیات را بهتر میکشند معمولاً باهوشترند. بچهای که هر 5 انگشت دست آدم را توی نقاشیهایش ترسیم میکند، بچه باهوشی است. باهوشها معمولاً با دقت زیادی تمام اعضای بدن را میکشند و فراموش کردن برخی از اجزا شاید فقط از سر بیتوجهیشان باشد اما اگر کودکی همیشه یک عضو یا یک چیز مشخص را نکشید، این میتواند معنای خاصی داشته باشد.» دکتر سهامی توصیه میکند که در دادن موضوع نقاشی به کودکانمان نیز از موضوعات کلی و ملموس استفاده کنیم: «مثلاً از آنها بخواهیم یک مزرعه خوشحال، یک محل خطرناک یا یک دنیای تمیز را نقاشی کنند. مهمترین رکن در نقاشی کودک، خوشحالی است. بچه میتواند حتی یک کوسه را خوشحال بکشد. باید اجازه بدهیم بچهها بدون محدودیت نقاشی بکشند و آموزشهایمان را به بعد از 7 سالگی موکول کنیم؛ چون تا قبل از این سن، بازی و نقاشی آزاد به مراتب بهتر و مفیدتر از هر آموزشی است.» بزرگنقاشان کوچک کپی کردن از نقاشی دیگران، مانع بروز خلاقیت کودکان میشود و تکرار این کار میتواند نشانه ضعف اعتماد به نفس کودک باشد. اما در مقابله با چنین مواردی، واکنش شدید و مستقیم والدین نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه باعث افزایش حساسیت و گرایش بیشتر کودک به این کار میشود. در چنین شرایطی بهتر است از یک مشاور یا کارشناس کمک خواست و البته نباید فراموش کرد که اصلاً نیازی نیست بچهها حتماً خوب نقاشی بکشند یا در آینده یک نقاش ماهر و حرفهای بشوند.
نقاشی برای کودکان صرفاً ابزاری است برای بالا بردن کیفیت رشد روحی، عاطفی و فکری. لابد قبول دارید که تربیت آدمهای بزرگ به مراتب مهمتر است از تربیت نقاشهای ماهر. نقاشی کودکان فقط بهانهای است برای تربیت چنین آدمهایی. اگرچه علاقه به نقاشی در همه کودکان وجود دارد و نقاشی نکشیدن یک بچه میتواند نشانه ضعف او در برقراری با دیگران یا بیعلاقگی او به چنین ارتباطاتی باشد اما کمبود امکانات نقاشی، پافشاری والدین در نقاشی کشیدن کودکان یا بیتوجهی آنها به نقاشی کودک و به ویژه تمسخرشان میتواند زمینههای بیانگیزگی بچهها را فراهم کند. خطخطیهایشان را تشویق کنید برای افزایش علاقه بچهها به نقاشی، باید آنها را تشویق کرد. این کار به افزایش اعتماد به نفس و شکوفایی خلاقیت آنها نیز منجر میشود. کمترین تشویق بزرگترها معمولاً تعریف و تمجید شفاهی از نقاشی کودکان است و نصب نقاشی آنها به دیوار اتاق نیز میتواند یکی از بزرگترین تشویقها برای کودکان باشد. اگر میخواهید انگیزه نقاشی را در بچههایتان بیشتر کنید، بهتر است خودتان هم با فرزندتان همراه شوید. یک کاغذ بردارید و بدون اینکه به کودک نشان دهید چه میکشید، با حالتی کودکانه سعی کنید در حال نقاشی کردن، حس کنجکاوی او را تحریک کنید و بعد از تمام شدن نقاشی، آن را به خود کودک و سایر اعضای خانواده نشان دهید و پیشاپیش از دیگران بخواهید در برابر نقاشیتان هیجانزده شوند. ساعتی از روزهای تعطیل خودتان را به کار با رنگ و ترکیب آنها با هم (حتی رنگهای پلاستیک ساختمان) اختصاص بدهید و از کودک بخواهید در مورد نقاشیهایش برایتان توضیح بدهد. مطمئن باشید با استفاده از این روشها، علاقه فرزندتان به نقاشی چند برابر خواهد شد. علیمحمد جزایری، مدرس آموزش هنر به کودکان، معتقد است نقاشی یک هنر اکتسابی است که نیاز به استعداد خاصی ندارد. او سرسختانه معتقد است که: «آنچه در هنرمند شدن افراد مؤثر است، آموزش خوب و محیط مناسب و امکانات کافی است و نقش مربی و به ویژه والدین در این میان از اهمیت زیادی برخوردار است. شرایط محیطی خوب، امکانات مناسب و تشویق به موقع، به خصوص در همان مراحل اولیه که کودک فقط خطخطی میکند، میتواند زمینه را برای شکوفایی استعداد این هنر مهیا کند. والدینی که به خطخطی بچههایشان بها میدهند، فرزندانی به مراتب موفقتر از دیگران خواهند داشت.» رنگها به صدا درمیآیند کارشناسان معتقدند تعداد رنگهای به کار رفته در نقاشی کودکان از اهیمت زیادی برخوردار است. بچههایی که در زندگی با مشکلات بیشتری مواجهاند، بچههای طلاق و بچههایی که به هر ترتیب، در زندگیشان شوک بدی به آنها وارد شده، معمولاً در نقاشیهایشان بیشتر از سه رنگ استفاده نمیکنند و اغلب اوقات، یکی از این سه رنگ نیز بنفش است که علاقه کودکان به این رنگ، گویای اضطراب آنها است. درمقابل، بچههایی که آسودگی بیشتری دارند، معمولاً بیشتر از پنج رنگ در نقاشیهایشان استفاده میکنند. برای بیشتر بچهها، نقاشی کشیدن به مثابه یک سرگرمی جذاب است و نتیجه نقاشی چندان مورد توجهشان نیست. به همین دلیل، به مربیان نیز توصیه میشود به روند نقاشی اهمیت بدهند و امکانات کافی را برای بچهها فراهم کنند. ضرورتی ندارد که آنها حتماً از رنگهای واقعی در نقاشیهایشان استفاده کنند؛ لزومی ندارد که همیشه برگها را سبز بکشند. بچههایی که در زندگی با مشکلات بیشتری مواجهاند، معمولاً اثر رنگها را با فشار بیشتری روی کاغذ اعمال میکنند و بیشتر اوقات، نقاشیشان فقط خطخطی است.
منبع: http://tandorosti.com
وقتی پای ارتباط نقاشی و خلاقیت بچهها به میان میآید، علیمحمد جزایری، مدرس آموزش هنر به کودکان، میگوید: «منحنی خلاقیت تا 9 سالگی سیر صعودی دارد و بعد از آن، سیر نزولی.» او انضباط حاکم بر مدرسه، فرایند بلوغ بچهها، توجه به جنس مخالف و یادگیری روشهای جدید برای بروز احساسات و ذهنیات را از مهمترین دلایل کاهش منحنی خلاقیت کودکان بیان میکند و میگوید: «به همین دلیل، نقاشی یک جوان 18 ساله از یک شیء مانند درخت، تا حدود زیادی شبیه آخرین نقاشیهای او از همان شیء در سن 12 تا 13 سالگی است.» نقاشی بچهها از محتوا تا عمق همه نقاشیها دارای عمق و محتوا هستند. محتوا همان موضوع نقاشی است که میتواند آدم، درخت و. . . باشد و عمق، آن مفهومی است که از نقاشی به ذهن میرسد؛ مثلاً، یک آدم خوشحال یا غمگین یا عصبانی. دکتر سهامی، فوقتخصص روانپزشکی اطفال، معتقد است تصویری که کودکان از خودشان میکشند، با تصویری که آنها از خودشان در ذهن دارند، ارتباط مستقیم دارد. او میگوید: «دختربچههایی که همیشه در خانواده، از آنها تعریف و تمجید میشود، معمولاً تصویر خودشان را زیبا و با لباسهای پفدار میکشند و این خیلی خوب است که بچهها خودشان را دوست داشته باشند.»
نقاشی کودکان برای روانپزشکان اطفال آنقدر مهم است که گاهی آنها از همین نقاشیها به عنوان یکی تست تشخیصی استفاده میکنند. دکتر سهامی در خصوص این تست میگوید: «ما معمولاً با نقاشی، یک شکل نیمهکاره میکشیم و از کودک میخواهیم آن را ادامه بدهد؛ بچههایی که آن را خوب و قشنگ ادامه میدهند، معمولاً بچههای خوشحال و شادی هستند ولی کودکانی که شکل را تبدیل به یک نقاشی زشت و ترسناک میکنند، معمولاً از وحشتهای مستقیم یا غیر مستقیم رنج میبرند.» اصول تفسیر نقاشی کودکان روانشناسان معتقدند در تمام اجزای نقاشی کودکان، از رنگها گرفته تا خطوط و اندازهها، رازی نهفته است. آنها به عنوان مثال، دقت بیش از حد بچهها را به هنگام نقاشی یا تلاش فوقالعادهشان را برای اینکه هر چیزی سرجای خودش ترسیم شود، نشانهای از استعداد ابتلا به وسواس میدانند. البته چیزی که قبل از تفسیر نقاشیهای کودکان باید در نظر گرفت، توجه به شرایط و امکانات در دسترس آنها است. نمیشود از یک کودک با امکانات محدودتر و در شرایط دشوارتر همان انتظاری را داشت که از کودک دیگری با امکانات بیشتر و محدودیتهای کمتر. اما به هر حال، اصول مشخصی در تفسیر نقاشی کودکان وجود دارد؛ مثلاً گفته میشود که خطوط نقاشی کودک، به تنهایی و بدون وابستگی به محتوای اثر، میتواند بازتاب حالتهای روحی و فکری او باشد؛ به نحوی که خطوط باز و بلند از راحتی و خوشحالی آنها حکایت میکند و در مقابل، خطوط فشرده و کوتاه حاکی از ضعف عصبی آنها است و خطوط کوتاه و ناپیوستهای که احساس میشود کودک در کشیدن آنها دچار تردید شده یا از کشیدن آنها منع شده، نشانه خجالتی بودن او است.
فضای نقاشی هم یکی دیگر از ارکان نقاشی است که نشاندهنده نحوه ارتباط و شیوه واکنش نشان دادن کودک به محیط اطراف است. بچههای خجالتی و کم رو که اعتماد به نفس پایینتری دارند، معمولاً ترجیح میدهند در یک کاغذ کوچک یا در گوشه صفحه یا در قسمت محدودی از فضای صفحه نقاشی بکشند. کودکان غمگین و گوشهگیر معمولاً نقاشیهایشان را متمایل به سمت چپ کاغذ میکشند و بچههایی که خطخطیهایشان را در مرکز کاغذ قرار میدهند، معمولاً بر احساساتشان توجه و تمرکز بیشتری دارند. در بیشتر موارد، اولین کسی که کودک در نقاشیهایش شکل او را میکشد، مهمترین فرد از لحاظ عشق و علاقه یا ترس و دلهره در زندگی او است. شکل اول، معمولاً همان کسی است که ذهن کودک را بیشتر از دیگران به خود مشغول کرده است. بچهها این شکل را با دقت زیاد و رعایت جزئیات بیشتری ترسیم میکنند و برعکس، کماهمیتترین فرد برای کودک، یا اصلاً نقاشی نمیشود یا کوچکتر و دورتر از همه و با کمترین جزئیات ممکن نقاشی میشود. اگر کودک، تصویر خودش را در نقاشیهای خانوادگی نکشد، این امر نشانه عدم احساس راحتی او در خانواده است. دکتر سهامی درباره اهمیت توجه به جزئیاتی از این قبیل میگوید: «چیزی که من در نقاشی کودکان به آن توجه میکنم، همین جزئیات است؛ چون جزئیات نشانه هوش است و بچههایی که جزئیات را بهتر میکشند معمولاً باهوشترند. بچهای که هر 5 انگشت دست آدم را توی نقاشیهایش ترسیم میکند، بچه باهوشی است. باهوشها معمولاً با دقت زیادی تمام اعضای بدن را میکشند و فراموش کردن برخی از اجزا شاید فقط از سر بیتوجهیشان باشد اما اگر کودکی همیشه یک عضو یا یک چیز مشخص را نکشید، این میتواند معنای خاصی داشته باشد.» دکتر سهامی توصیه میکند که در دادن موضوع نقاشی به کودکانمان نیز از موضوعات کلی و ملموس استفاده کنیم: «مثلاً از آنها بخواهیم یک مزرعه خوشحال، یک محل خطرناک یا یک دنیای تمیز را نقاشی کنند. مهمترین رکن در نقاشی کودک، خوشحالی است. بچه میتواند حتی یک کوسه را خوشحال بکشد. باید اجازه بدهیم بچهها بدون محدودیت نقاشی بکشند و آموزشهایمان را به بعد از 7 سالگی موکول کنیم؛ چون تا قبل از این سن، بازی و نقاشی آزاد به مراتب بهتر و مفیدتر از هر آموزشی است.» بزرگنقاشان کوچک کپی کردن از نقاشی دیگران، مانع بروز خلاقیت کودکان میشود و تکرار این کار میتواند نشانه ضعف اعتماد به نفس کودک باشد. اما در مقابله با چنین مواردی، واکنش شدید و مستقیم والدین نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه باعث افزایش حساسیت و گرایش بیشتر کودک به این کار میشود. در چنین شرایطی بهتر است از یک مشاور یا کارشناس کمک خواست و البته نباید فراموش کرد که اصلاً نیازی نیست بچهها حتماً خوب نقاشی بکشند یا در آینده یک نقاش ماهر و حرفهای بشوند.
نقاشی برای کودکان صرفاً ابزاری است برای بالا بردن کیفیت رشد روحی، عاطفی و فکری. لابد قبول دارید که تربیت آدمهای بزرگ به مراتب مهمتر است از تربیت نقاشهای ماهر. نقاشی کودکان فقط بهانهای است برای تربیت چنین آدمهایی. اگرچه علاقه به نقاشی در همه کودکان وجود دارد و نقاشی نکشیدن یک بچه میتواند نشانه ضعف او در برقراری با دیگران یا بیعلاقگی او به چنین ارتباطاتی باشد اما کمبود امکانات نقاشی، پافشاری والدین در نقاشی کشیدن کودکان یا بیتوجهی آنها به نقاشی کودک و به ویژه تمسخرشان میتواند زمینههای بیانگیزگی بچهها را فراهم کند. خطخطیهایشان را تشویق کنید برای افزایش علاقه بچهها به نقاشی، باید آنها را تشویق کرد. این کار به افزایش اعتماد به نفس و شکوفایی خلاقیت آنها نیز منجر میشود. کمترین تشویق بزرگترها معمولاً تعریف و تمجید شفاهی از نقاشی کودکان است و نصب نقاشی آنها به دیوار اتاق نیز میتواند یکی از بزرگترین تشویقها برای کودکان باشد. اگر میخواهید انگیزه نقاشی را در بچههایتان بیشتر کنید، بهتر است خودتان هم با فرزندتان همراه شوید. یک کاغذ بردارید و بدون اینکه به کودک نشان دهید چه میکشید، با حالتی کودکانه سعی کنید در حال نقاشی کردن، حس کنجکاوی او را تحریک کنید و بعد از تمام شدن نقاشی، آن را به خود کودک و سایر اعضای خانواده نشان دهید و پیشاپیش از دیگران بخواهید در برابر نقاشیتان هیجانزده شوند. ساعتی از روزهای تعطیل خودتان را به کار با رنگ و ترکیب آنها با هم (حتی رنگهای پلاستیک ساختمان) اختصاص بدهید و از کودک بخواهید در مورد نقاشیهایش برایتان توضیح بدهد. مطمئن باشید با استفاده از این روشها، علاقه فرزندتان به نقاشی چند برابر خواهد شد. علیمحمد جزایری، مدرس آموزش هنر به کودکان، معتقد است نقاشی یک هنر اکتسابی است که نیاز به استعداد خاصی ندارد. او سرسختانه معتقد است که: «آنچه در هنرمند شدن افراد مؤثر است، آموزش خوب و محیط مناسب و امکانات کافی است و نقش مربی و به ویژه والدین در این میان از اهمیت زیادی برخوردار است. شرایط محیطی خوب، امکانات مناسب و تشویق به موقع، به خصوص در همان مراحل اولیه که کودک فقط خطخطی میکند، میتواند زمینه را برای شکوفایی استعداد این هنر مهیا کند. والدینی که به خطخطی بچههایشان بها میدهند، فرزندانی به مراتب موفقتر از دیگران خواهند داشت.» رنگها به صدا درمیآیند کارشناسان معتقدند تعداد رنگهای به کار رفته در نقاشی کودکان از اهیمت زیادی برخوردار است. بچههایی که در زندگی با مشکلات بیشتری مواجهاند، بچههای طلاق و بچههایی که به هر ترتیب، در زندگیشان شوک بدی به آنها وارد شده، معمولاً در نقاشیهایشان بیشتر از سه رنگ استفاده نمیکنند و اغلب اوقات، یکی از این سه رنگ نیز بنفش است که علاقه کودکان به این رنگ، گویای اضطراب آنها است. درمقابل، بچههایی که آسودگی بیشتری دارند، معمولاً بیشتر از پنج رنگ در نقاشیهایشان استفاده میکنند. برای بیشتر بچهها، نقاشی کشیدن به مثابه یک سرگرمی جذاب است و نتیجه نقاشی چندان مورد توجهشان نیست. به همین دلیل، به مربیان نیز توصیه میشود به روند نقاشی اهمیت بدهند و امکانات کافی را برای بچهها فراهم کنند. ضرورتی ندارد که آنها حتماً از رنگهای واقعی در نقاشیهایشان استفاده کنند؛ لزومی ندارد که همیشه برگها را سبز بکشند. بچههایی که در زندگی با مشکلات بیشتری مواجهاند، معمولاً اثر رنگها را با فشار بیشتری روی کاغذ اعمال میکنند و بیشتر اوقات، نقاشیشان فقط خطخطی است.
منبع: http://tandorosti.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}